یک راز قشنگ

این وبلاگ رو برای عزیزترینم ساختن.... شاید قسمتی از بی وفایی هام را جبران کنه

یک راز قشنگ

این وبلاگ رو برای عزیزترینم ساختن.... شاید قسمتی از بی وفایی هام را جبران کنه

پیگیری یک ماجرا ....

ساعت ۶ صبح رسیدش تهران بعد از یه سفر ۱۰ روزه... 

کلی خسته بود و ناراحتی راه تو بدنش بود ..... 

ساعت ۱۰:۳۰ صبح sms داد .... 

ساعت 1 باهاش حرف زدم گفت کلی داره براشون مهمون می آید و اونم از خستگی نای تکون خردن نداره .... 

گفتم به وبلاگش سر زده گفت هنوز وقت نکرده .... بار اول  

گفتم فردا ببینمت گفت 5 شنبه زبان داره هیچی نخونده و اما فردا باهام صبح چک می کنه ... 

ساعت 8 شب هنوزم وبلا گ رو ندیده ... 

ساعت 9 شب گفت دیدیم و نظر گذاشتم اما چرا کم نوشتی رفتم دیدم فقط یکی شو خوندی به قول خوت سرسری و فقط یه نظر گذاشته ..... 

ساعت 10 صبح روز بدش گفت رفتم خونم ایندفعه کامل خوندم اما حرفی از اومدن نزد... 

ساعت 12 زنگ زدم که می آیی گفت می تونم اما الان دیره کی برگردم زبانم نخوندم منم گفتم باشه .... 

ساعت 6:30 بعد از ظهر اومدم دیدم فقط یه 2 تا نظر ناقص گذاشته همین..... 

آها ادعا داره چرا کم نوشتی آخه وقت نداری همین ها رو هم بخونی ..... 

هنوزم ادعا می کنه دوستم داره ..... 

اما من واقعا دوستش دارم .... 

اما نمی دونم چرا هر چند روز یک بار با کفش میخ دار روی قلبم پاده روی می کنه .... 

 

I LOVE YOU 

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:06 ب.ظ

ادعا میکنم که دوست دارم؟؟؟
واقعا اینجوری فکر می کنی؟ بنظرت این جمله به قول خودت پیاده روی با کفش میخ دار روی قلب نیست؟
زبان هم بخوره تو سرم. دیروز به خاطر ناراحتی تو نتونسم اندازه حتی یه جلسه هم بخونم. دفترو گذاشته بودم جلومو به تو فکر می کردم...و هر از گاهی تو دفتر خودمون که زیرش بود یه چیزایی می نوشتم...
نظرم اینجا نمی شه طولانی نوشت. تو دفتر راحت ترم...
می دونم دلتنگمی. باور کن من دست کمی از تو ندارم.
فقط یه خورده شرایطمو درک کن.
ایشاا... بزودی همه این مشکلا حل میشه...
با جون و دل دوست دارم نه با ادعا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد