تو به من خندیدی
و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من
آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا خانه کوچک ما
سیب نداشت
سلام
شاعر این شعر کیه؟
به وبلاگ منم سر بزنین خوشحال میشم
سلام
حمید مصدق
عاشق و رند و نظربازم و می گویم فاش
حتی یه گاز هم به من ندادی
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام
چرا خالی می بندی؟ سیبو خودت خوردی و من مظلومانه تو را نگریستم
شیطون نشو ..
خودت گاز زدی انداختی زمین